دست نوشته های یک نیمچه روزنامه نگار

رسالت من نوشتن است

نوشتن هم اعتیاد آور است. از همون زمانی که با شوق و ذوق یاد گرفتم اسم خودم و دیگران رو بنویسم شروع شد. و تا سر کلاس های انشا که جزو ملالت بار ترین کلاس برای بعضی ها بود ادامه پیدا کرد اما من همیشه داوطلب خواندن داستان ها و نوشته هایم بودم. تا بعدتر که وبلاگ باز کردم و تا همین الان که کارم و رشته ام نوشتن است.

۱ مطلب با موضوع «داستان خوانی» ثبت شده است

از این به بعد قرار جمعه هامون باشه داستان خوانی کنار هم . به یاد اون قدیم ها که روزهای سرد پاییزی جمعه ها خانواده ها دور هم جمع می شدند و زیر کرسی برای هم قصه می گفتن.

اگر دوست داشتید شما هم فایل صوتی اتون رو برایم بفرستید.



داستان اول: زلزله

از کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت

نویسنهد حسن فرهادی

دریافت
حجم: 4.96 مگابایت
توضیحات: داستان خوانی دور همی/1

  • عارفه هستم