دست نوشته های یک نیمچه روزنامه نگار

رسالت من نوشتن است

نوشتن هم اعتیاد آور است. از همون زمانی که با شوق و ذوق یاد گرفتم اسم خودم و دیگران رو بنویسم شروع شد. و تا سر کلاس های انشا که جزو ملالت بار ترین کلاس برای بعضی ها بود ادامه پیدا کرد اما من همیشه داوطلب خواندن داستان ها و نوشته هایم بودم. تا بعدتر که وبلاگ باز کردم و تا همین الان که کارم و رشته ام نوشتن است.

۲ مطلب با موضوع «نمکدان» ثبت شده است

به نظر شما من چرا نمی روم امتحان رانندگی کوفتی رو بدهم گواهی نامه کوفتی تر و رو بگیرم؟

الف) خسته ام

ب) کی می تونه ٥ صبح پاشه بره تو صف آموزشگاه رانندگی

پ) کی حوصله داره اون همه مدت علاف منتظر شه تو خیابون

ت) خوابم می اید صبح می خواهم بخوابم

ث) کل هفته دارم سگ دو می زنم چهارشنبه ام و می خواهم استراحت کنم

ج) به آن حد از فرهیختگی رسیدم که به جای ماشین خودم با اسنب بروم این ور اون ور تا به چرخش چرخ زندگی دیگر افراد کمک نموده و جیب خود را خالی تر نموده

چ) گشادیم می آید

.

.

.

ی) همینی که هست اصلا مرسی اه

  • عارفه هستم

اول این که من می گم تا کی غرب زده باشیم وقتی خودمون شخصیت های فاخری چون ملانصر الدین داشتیم که می تونیم مثالش بزنیم حالا در هر صورت شما یا بخوانید پت یا ملانصر الدین در هر صورت می خواستم بگم من از نوادگان آن حضرات هستم که از اون جایی که مو بور و چشم و آبی نایس و خوجمل نیستم لذا همون نوادگان ملانصراالدین خدا بیامرزم

قس علی هذا اومدم درحالی که رو مبل هال پتو پیچ خوابیدم بگم این شر و ور هایی که با شازده کوچولو به خوردمون دادن و ما هم ده بار خواندیم و هی همه جا تکرار کردیم چرت محضه یعنی بخواهی عمل کنی به بهش دهن مهنت آسفالته

ما یه گلدون خیلی خوشگل خریدیم به رنگ اتاقمون و با توجه به سابقه ای که در خشکاندن گیاه داریم هی به یارو تاکید کردیم یه چیز جون دار بده ما کلا خانوادگی اهل لوس کردن هیچ موجود زنده ای نیستیم می خواهد بچه امون باشه می خواهد گل گیاه

خلاصه خریدیم و آوردیم گذاشتیم تو اتاقمون روز اول سینه ستبر کرده بود شاداب زل می زد به چشمت روز دوم گل هایش لش شدن و ولو شدن ما هم یهو دوهزاریمون افتاد ای دل غافل یارو گفت هر چی جاشون سرد تر باشه بهتر ما هم که همه اش هی تو ذهنمون می اومد تو مسئول گلت هستی تو مسئول گلت هستی حس مسئولیتمون قلمبه زد بیرون فن و خاموش نموده و پنجره رو کمی باز کردیم که همین امر موجب چیز خوردنمان شد حالا سگ لرز زدیم به کنار گلاب به روتون هوا که سرد شد هر دو دقیقه یه بار از خواب ناز می زدیم می رفتیم دست به آب

اخرهم با یه پتو اومدیم رو مبل حال کپه مرگمون و بگذاریم

خلاصه خواستم بگم کلا این کتاب شازده کوچولو کار کار اجنبی هاس و برای ایران نوشته شده تا همه امون رو به طریقی شکنجه بده و له و لورده کنه و پیشنهاد می دهم در راهپیمایی ٢٢ بهمن مرگ بر فرانسه رو هم به شعار هامون اضافه کنیم باشد تا همگان متوجه شوند ما به مکر دشمنان آگاهیم


+ مدیونین فکر کنین مخمم یخ زده


  • عارفه هستم