دست نوشته های یک نیمچه روزنامه نگار

رسالت من نوشتن است

نوشتن هم اعتیاد آور است. از همون زمانی که با شوق و ذوق یاد گرفتم اسم خودم و دیگران رو بنویسم شروع شد. و تا سر کلاس های انشا که جزو ملالت بار ترین کلاس برای بعضی ها بود ادامه پیدا کرد اما من همیشه داوطلب خواندن داستان ها و نوشته هایم بودم. تا بعدتر که وبلاگ باز کردم و تا همین الان که کارم و رشته ام نوشتن است.

بهشتی کوچک

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ب.ظ



بوی بهشت می دهه واقعا تازه چهل روزه که زمینی شده

تو بغلم خوابید و من عشق کردم


+ دانیال پسر پسرخاله ام:)

  • عارفه هستم

نظرات  (۳)

چه اسم برازنده ای... چه خواب زیبایی هزار هزار بار ماشالا
و از همه مهم تر دوستمو ببین :) چه دوست قشنگی... به به


+ هم اسم استادمه بچه جانتون:))
پاسخ:
مگی :))))
یه دوست گرد و قلمبه داری
 بچه برای خود آدم  یکی؛ اونم دختر .
بچه بقیه ش  به نظر من بچه مرررردم ...هاهاهاهاها

الان مثلا از بچه مردمی که بغل گرفتی کلی تعریف کردم و جووووون و قربون صدقه رفتماااااا.
پاسخ:
:))))) 
ولی من فعلا بچه مردم که ترگل ورگل می دهن دستت رو بیشتر دوست دارم شب بیداری ها و ... مال یکی دیگه است
واییییییی خداییییییی
ای جااااان چه ملوووووسسسسسسی
خدا نگهش داره
پاسخ:
ممنون دختر ناز:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی