دست نوشته های یک نیمچه روزنامه نگار

رسالت من نوشتن است

نوشتن هم اعتیاد آور است. از همون زمانی که با شوق و ذوق یاد گرفتم اسم خودم و دیگران رو بنویسم شروع شد. و تا سر کلاس های انشا که جزو ملالت بار ترین کلاس برای بعضی ها بود ادامه پیدا کرد اما من همیشه داوطلب خواندن داستان ها و نوشته هایم بودم. تا بعدتر که وبلاگ باز کردم و تا همین الان که کارم و رشته ام نوشتن است.

لبخند کشمشی یک خانواده خوشبخت

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ب.ظ

از این به بعد قرار جمعه هامون باشه داستان خوانی کنار هم . به یاد اون قدیم ها که روزهای سرد پاییزی جمعه ها خانواده ها دور هم جمع می شدند و زیر کرسی برای هم قصه می گفتن.

اگر دوست داشتید شما هم فایل صوتی اتون رو برایم بفرستید.



داستان اول: زلزله

از کتاب لبخندهای کشمشی یک خانواده خوشبخت

نویسنهد حسن فرهادی

دریافت
حجم: 4.96 مگابایت
توضیحات: داستان خوانی دور همی/1

  • عارفه هستم

نظرات  (۴)

  • مکاترونیک خودرو
  • عاااااااالیست وزیبااااا
    پاسخ:
    :) ممنون
    عارفه عارفه این عکس از خودته؟!
    پاسخ:
    نه اگه چنین چیزی داشتیم من عشق می کردم باهاش از نت بر داشتم:|
    سلام
    صدای خودته ؟ :) 
    پاسخ:
    سلام اوهوم این قدر داغونه؟
  • الناز محمدی
  • ؛/

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی